تاب گیسوی سیاهت ، کرده بی سامان مرا گردش ناز نگاهت ، کرده سرگردان مراهر دلی از ساغر چشم سیاهت ، مِی چشید در هوای وصل رویت ، از دو عالم پر کشیدباقر علم خدایی ، دلربایی تا خدا شاهد دشت بلا و ماندگار کربلایا أبا جعفر محمد ، یا أبا جعفر محمد
علم اول تا به آخر ، قطره ی دریای توست عالم و آدم اسیر نرگس شهلای توستچشم عباس علی محو بهشت قامتتحُسن خوبان دو عالم جلوه ای از طلعتتگم شده در شام گیسوی سیاهت ای صنم دم به دم در سایه ی زلف کجت مِی میزنمساقی و میخانه و مِی ، عشق و سرمستی تویی کاسه و جام و سبو و مستیِ هستی تویییا أبا جعفر محمد ، یا أبا جعفر محمد
هم حُسنی و حُسن آفرینی ، ای نگار نازنین ای سیه گیسویِ مَه رخسارِ زَینُ العابدینحضرت روح الامین جاروکش میخانه ات عالم و آدم اسیر نرگس مستانه اتمن که پیش از هستی و مستی غلامت بوده ام بنده ی عشق تو و شیدای نامت بوده امقامت طوبی به پیش قامتت رسوا شود صد قیامت از قیامِ قامتت بر پا شوددل ز گیسویت بریزد ، زلف اگر بر هم زنی آتش اندر خِرمن زهدِ بنی آدم زنیمن سگ باقر پرستم ، اهل بیت اللّهیَمکشته ی ی تیغ کجِ خون ریزِ خاطرخواهیَماین اگر کفر است ، آیین من استمَشرَب من ، مذهب و دین من استیا أبا جعفر محمد ، یا أبا جعفر محمد