سحری اگر بت مست من به دل تو جلوه گری کند به یکی کرشمه تو را خراب شراب بی خبری کنداگرت هوای علی بُود هوس شراب ولی بُودچه خبر تو را که به یک پیاله دچار دربدری کندقلم خدای توانگر است که مقدر است و مصور استاگر عمر شخص به شمسی است تواند او قمری کندعلی یا علی ، علی یا علی ، علی یا علی ، علی یا علیعلی یا علی ، علی یا علی ، علی یا علی ، علی یا علی
شب و روز در ید قدرتش ازل و ابد ز مشیّتش که تواند او ازل و ابد به یکی نظر سپری کندتو هنوز زیر و زبر نخوانده و بی خبر ز عجایبیبه یکی نظر همۀ عوالم زیر و را زبری کندنه خدا بُود نه جدا بُود که علی ولی خدا بُود چو بخواهد او اثرات را همه محو بی اثری کندعلی یا علی ، علی یا علی ، علی یا علی ، علی یا علیعلی یا علی ، علی یا علی ، علی یا علی ، علی یا علی
سر راه یار نشسته ام که چه دلشکسته و خسته امبُود آن که جانب من نگه به نگاه رهگذری کندچه شود که قسمت ما کند ز شراب غم دو سه ساغریدل خستۀ تو محرمی دل مست من صفری کندنتوان که از سر کوی تو دل من به کوی دگر رودنشود که پیش تو دل نظر به شمایل دگری کنددل و جان بده به قضای او ننال و از قدرش دمی که دل تو مست مِی قضا و پیالۀ قدری کنددو جهان خراب مهابتت همه سر نهاده به طاعتتنبُود سری نه دلی که جرات آنکه خیره سری کندعلی یا علی ، علی یا علی ، علی یا علی ، علی یا علیعلی یا علی ، علی یا علی ، علی یا علی ، علی یا علی