حبیب پالیزان
مشهد الرضا
دگرم بوارق غیب جان ز قیود کرده مجرداطیران روح ز حد تن ، دگرم کشیده به لاحدابه لبم ز نفخه ی عیسوی نفسی رسیده مجدداکه بیان منقبت علی کنم از لسان محمداچه علی که خوانده فرشته اش به سمو عرش علا علیچه علی که گفته محمدش ز علو حمد و ثنا علیچه علی که آمده ذات او چو صفات ذات خدا علیچه علی که خالق ذوالمنن کندش خطاب که یا علیبه جزای حبّ تو خلق را بدهیم خلد مخلدامه من ، ز شمس جمال تو ، شده منجلی جلوات حقدگر از لسان تو منکشف ، خفی و جلی کلمات حقتو که در قوالب مردگان به یکی نوا به یکی نداتو که روح از تن زندگان به یکی اشاره کنی جداسزد ار کنند جهانیان سر و جان به خاک درت فداکه قتیل عشق تو را بود ز ازل حیات مجددا++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++عمریست رهین منت زهراییم مشهور شده به عزت زهراییممردیم اگر به قبر ما بنویسید ما ریزه خوران حضرت زهراییم