جلوی چشمام بعد تو دنیا شده تیره و تارپات رو نکش روی زمین سرت رو بر زانوم بزارای پاره پاره پیکرم ، پاشو علی اکبرم
تا دشمنات تو شلوغی ها رو به روی تو کوچه وا کردن به اون نامردی که با سیلی مادرم رو زد اقتدا کردننیزه زدند به پهلوت ، شمشیر زدند به بازوت تنت شد إرباً إربا ، خون میچکه از چشم و ابروتای وای علی اکبرم ، ای وای علی اکبرم
بلند شو تا که صدای خنده به گوشم نرسه بلند شو تا بهم نگن حسین غریب و بی کسهجون بابا نفس بکش پاهات و رو زمین نکشچی شد آخر اینجوری روی خاک صحرا پخش شد تنت بابابلند شو تا که ببینی بالا سرت اومد مادرم زهرادلم به غم اسیره بابات داره میمیره کنار جسمت عمّه نشسته و زبون میگیرهای وای علی اکبرم ، ای وای علی اکبرم
صورتم و رو صورتت بابا با گریه میزارم شدم زمین گیر ای علی ، میخوام پاشم نا ندارمچشماتو وا کن اکبرممن رو صدا کن اکبرمیه جوری ریختن با شمشیر و نیزه و تیراشون سرت بابانذاشتن آخر یه جای سالم بمونه از پیکرت بابابرادر سکینه غم با دلم اجینه الهی که رقیه تو رو در این حالت نبینهای وای علی اکبرم ، ای وای علی اکبرم
ای مُصحف و کلام حق ، چرا شدی ورق ورق ای آیه ی مقطّعه از زانوهام بُردی رمقکجا باید پی تو گشت تنت پاشیده شد به دشتتا که دیدم نیزه تو پهلوت تازه شد داغ مادرم بابا پاشو عمّه اومده میدون بین نامحرم از حرم باباببین دارم میمیرم ببین که ناگزیرم برای خیمه رفتن زیر تنت عبا میگیرمای وای علی اکبرم ، ای وای علی اکبرم