این دل دیوانۀ من با غم دلبر چه کند کنج غم و غُصه رباب بی علی اصغر چه کندکودک شش ماهۀ لب تشنه گناهی نداره کمان و تیر از چه کشی خسته پناهی ندارهکرب بلا کرب بلا برگ گل و تیر جفا ناله و فریاد عطش دشت بلا دشت بلاقحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب
تیر رها شد از کمان جانب آن غنچه دهان پیالۀ دست حسین پر شده از خون روانزلف حسین به رنگ خون درامد از خون گلوگلوی اصغر شده پاره پاره از تیر عدوتیر به حلق طفل شش ماهه کجا روا بود هم عجب و هم نه عجب که دشت کربلا بودقحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب
حسین که تاب دیدن خشکی لب ها نداره غنچۀ گل طاقت تیر و سوز گرما ندارهتیر سه شعبه از کمان گلوی لاله جُست و جَست بر سر دست ساقی میکده پیمانه شکستعلی اصغر حسین کشته شد از تیر جفا بر سر و بر سینه بزن در غم شاه کربلاقحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب
گرچه از دور از آن فاصله ها زد بد زد آتش انگار که بر کرب بلا زد بد زدآخرین بار نفس زیر عبا زد بد زداولین بار که چشمش به رباب افتاده اندکی حرف نزد بعد صدا زد بد زدقحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب
این دل دیوانۀ من باغم دلبر چه کندکنج غم و غصه رباب بی علی اصغر چه کندقحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب قحطی آب طفل رباب یا علی اصغر حسین غنچه ی پرپر حسین