وبسایت فرهنگی نینوا
رسول خدا صلی الله علیه وآله میفرمایند:
بحارالانوار : جلد ۳۸ ، صفحه ۱۹۷
ایمان بنده ای جز با ولایت علی (علیه السلام) و برائت از دشمنان او پذیرفته نمی شود.
معارف اهل بیت علیهم السلام
مشاهده همه

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند:

شگفتا! چگونه این امت دلباخته و فریفته ی خلفا شده اند؟!چه محبتی از آنها و معتقدین آنها به دل دارند؟!محبت به کسانی که آنها را از راه خدا باز داشته،از دین برگرداندند،به خدا سوگند اگر سرپا بر خاک ایستاده و خاکستر بر سر بریزند و یا تضرّع و زاری بر کسانی که سبب گمراهی آنها شده وآنها را از راه خدا باز داشته و به سوی آتش فرا خوانده،و در معرض سخط پروردگار قرار داده،و آنها را جهنمی کردند نفرین نمایند و تا قیامت این کار را ادامه دهند،باز نتوانسته اند آن چنان که باید آنها را لعن کنند.(و استحقاق آنها نسبت به لعن بیش از این است.)

مطالعه

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند:

شگفتا! چگونه این امت دلباخته و فریفته ی خلفا شده اند؟!چه محبتی از آنها و معتقدین آنها به دل دارند؟!محبت به کسانی که آنها را از راه خدا باز داشته،از دین برگرداندند،به خدا سوگند اگر سرپا بر خاک ایستاده و خاکستر بر سر بریزند و یا تضرّع و زاری بر کسانی که سبب گمراهی آنها شده وآنها را از راه خدا باز داشته و به سوی آتش فرا خوانده،و در معرض سخط پروردگار قرار داده،و آنها را جهنمی کردند نفرین نمایند و تا قیامت این کار را ادامه دهند،باز نتوانسته اند آن چنان که باید آنها را لعن کنند.(و اسحاق آنها نسبت به لعن بیش از این است.)

مطالعه

امام رضا علیه السلام فرمودند:

هر كس (حضرت معصومه عليهاالسلام) را در قم زيارت كند، چنان است كه مرا زيارت كرده است.

مطالعه

امیرمومنان علی علیه السلام فرمودند:

آنکه به خاطر هر خطایی، از برادرانش جدا شود، دوستانش کم می شوند.

مطالعه

اعتراف عمر لعین به خطا بودن خلافت ابابکر ملعون

در صحیح مسلم و بخاری ذکر شده که عمر لعین در وقت خلافت ناقص خود مکرر گفته : کانت بیعة ابابکر فلته و قی الله المسلمین من شرها فمن عاد الی مثلها فاقتلوه یعنی : بیعت کردن با ابی بکر لعین از جانب خدا و رسول نبود چیزی ناگهانی بود و از روی سهو و خطا نه آنکه فکری و تدبیری کرده باشند نگه داشت حق تعالی به کرم خود مسلمانان را از شر و بدی آن بیعت پس اگر کسی بعد از این برگردد به این روش و چیزی که مثل و مانند آن بیعت باشد او را بکشید.

مطالعه

وسوسه ی ابابکر ملعون برای خلافت توسط عمر لعنت اللله علیه

در کتاب (اثباة الهداة ج 4 ص 505) خرایج از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت است که روزی حضرت امیرالمومنین علیه السلام به ابی بکر لعین ملاقات کرده گفت : آیا نمی دانی یا فراموشت شده که حضرت پیغمبر خدا صلی الله علیه و اله امر کرده بود که به امامت من اقرار کنی ؟؟ و به امیری مومنان بر من سلام کنی و تابع امر و فرمان شوی ؟؟ ابابکر لعین گفت : اگر دیگری را در این امر که می گویی حکم می ساختی که میانه من و تو حکم کند من به گفته او راضی می شدم آن حضرت گفت : آن ثالثی که می گویی اگر حضرت رسول صلی الله و علیه واله خودش باشد راضی خواهی بود ؟؟ گفت : حضرت رسول صلی الله و علیه و اله چون توانم دید ؟؟فرمودند : بیا تا که به مسجد قبا برویم چون به آن مسجد رسیدند دیدند که پیغمبر خدا صلی الله و علیه و اله در مسجد نشسته است چون حضرت رسول را چشم به ایشان افتاد فرمود: ای ابابکر من نگفتم ترا مخالفت علی نکنی و او را تابع و فرمانبردار باشی ؟؟ گفت : یا رسول الله صلی الله و علیه و اله بد کردم بعد از این شرط کردم که مخالفت با علی علیه السلام نکنم و چون برگشتند عمر لعین را در راه دیده آنچه دیده بود و شنیده بود را نقل کرد و عمر لعین به او گفت : تو سحر بنی هاشم را فراموش کرده ای ؟؟ و این قسم چیزها از ایشان بعید می دانی ؟؟ چندان وسوسه اش کرد که پیغمبر صلی الله و علیه و اله را ندیده انگاشت و سخن او را نشنیده ، باز ابوبکر بر سر کار ریاست ظالمانه خود رفت و رسید به آنچه رسید.

مطالعه

نامه ی ابابکر لعین به پدر ملعونش ابوقحافه

در کتاب احتجاج شیخ طبرسی ذکر شده : ابوقحافه لعین به ابوبکر لعین بیعت نکرد و در طایف بود ، چون به او نوشت که از خلیفه رسول الله به نزد ابوقحافه ، بدانکه مردمان مرا به جهت کبر سن به خلافت برداشتند و تو به موافقت قوم نیز بیا بر من بیعت کن که من امروز خلیفه خدایم و هرچند زوتر آیی تو را بهتر باشد.

مطالعه

اعتراف ابابکر لعین به وجود شیطان در خود

متفق علیه فریقین است که ابی بکر لعین بر منبر می گفته : مرا شیطانی است که می فریبد مرا اگر در کار درست و راه راست بروم مرا اطاعت کنید و اگر به راه کج و غلط روم مرا به راه راست آورید.

مطالعه

اثبات جواز عصیان ابابکر لعین به خود

از حسن بصری لعین که در محبت ابوبکر لعین غالی بود روایت است : ابی بکر لعین در منبر می گفته : فرمان برداری شما از من به جهت فرمان برداری من از خداست پس اگر گناه یا معصیتی کنم و اطاع حق تعالی نکنم شما نیز اطاعت من نکنید و اگر دیدید که به راه راست می روم تابع من باشید و اگر از راه راست میل کنم و به راه کج رفتم از من کناره کنید.اثبات جواز عصیان به خود کرد و رعیت را در حال معصیت از پیروی خود منع نمود پس به گمان او اطاعتش در بعضی اوقات نه ، و چون تجویز خطا و معصیت نسبت به خود کرد ممکن است که هرچه کند و گوید جمله خطا و معصیت باشد پس چگونه رعیت را اعتماد بماند و چگونه واثق باشند بر متابعت افعال و اقوال او.

مطالعه

اول خونی که ریخته شدازرسول خداصلی الله و علیه و اله بعدازهجرت سببش جنایت ابی بکر لعین است

محمد ابن جریر طبری لعین در تاریخ خود نقل کرده : چون ابابکر ملعون از رفتن حضرت رسول صلی الله و علیه واله به جانب غار مطلع شد به سرعت تمام راهی شد که خود را به حضرت رسول الله برساند چون شب تاریکی بود آن سرور گمان کرد که یکی از کفار است خواست که تندتر راه رود بند نعلینش پاره شد و انگشت بزرگ پای مبارکش بر سنگی آمده شکافته شد و خون بسیار رفت و چون به خدمت آن حضرت رسید از خوف آنکه مبادا ابابکر لعین از رفتن به غار ، کفار را مطلع سازد پیامبر به همراهی او راضی شد یکی از اکابر گفته : اول دم سفک من رسول الله صلی الله و علیه و اله بعد الهجرة بجنایة ابی بکر لعین اول خونی که ریخته شد از رسول خدا صلی الله و علیه و اله بعد از هجرت سببش جنایت ابی بکر لعین منافق بود.

مطالعه

مناظره بین شیعه و سنی و ثابت کردن افضل بودن حضرت امیر علیه السلام بر ابابکر ملعون

در کتاب فصول الحق مذکور است : روزی در کوفه جمع کثیر از شیعه و سنی مجمعی ساخته بودند و ابو جعفر محمد مومن الطاق که از علمای شیعه است ابن ابی خدره لعین که از دانشمندان اهل سنت عمری است در آن مجلس حاضر بود ابن ابی خدره گفت : ابی بکر به چهار خصلت از علی افضل است و شیعه را دفع آن ممکن نیست.اول : با حضرت پیغمبر در یکجا مدفون است .دوم : ثانی اثنین است در غار.سوم : نماز با مردم او کرد در وقت وفات رسول صلی الله و علیه و اله.چهارم : صدیق امت است.پس ابوجعفر محمد مومن اطلاق گفت : من بر تو ثابت می سازم که علی افضل است از او و از جمیع اصحاب و این چهار صفت که ذکر کردی از عیوب صاحب تو ابی بکر لعین است. و اطاعت علی را بر تو لازم می آورم به قرآن و نص رسول و به دلایل عقلی و این جماعت ممیز و ناظر بحث میان ما باشند.مومن الطاق گفت : ای ابی خدره پیغمبر صلی الله و علیه و اله را در خانه خود دفن کردندوخدای تعالی خلایق را منع نموده از دخول خانه آن حضرت مگر با اذن آن حضرت و به اعتقاد ناقص شما که آن را میراث دانید یا صدقه با آنکه خود می گوییدپیغمبر را میراث نمی باشد اگر میراث باشد به عایشه و حفصه لعنة الله علیهم نیم زرع نرسیدی و اگر صدقه گیری کافه مردم در آن شریک بودندی نه باقی ورثه رخصت دادند و نه جمیع مردم پس دخول خانه حضرت رسول در حیات و ممات بی اذن او معصیت است و معلوم همه شما است که حضرت رسول امر به بستن ابواب همه نمود از مسجد به امر خدای تعالی به غیر از در خانه علی علیه السلام که مفتوح بود که هرچه در آن مسجد بر حضرت رسول صلی الله و علیه و اله حلال بود پس حضار گفتند که چنین بود پس مومن الطاق گفت : ای ابو خدره ربع دین تو رفت و این منقبت صاحب تو نیست بلکه مثالب و معایب او است.و آنکه گفتی : ثانی اثنین اذ هما فی الغار (توبه آیه 40) در اکثر کتب شما ثبت است : در آن شب حضرت امیرالمومنین علیه السلام در فراش حضرت خاتم النبیین صلی الله و علیه و اله خوابید و حضرت رسول صلی الله و علیه و اله ابابکر لعین را همراه خود به غار برد از برای آنکه مبادا کفار را از آن خبر دهد پس حضار مجلس گفتند : چنین بود پس مومن الطاق گفت : ای ابو خدره نصف دین تو رفت.و آنکه گفتی که ابوبکر صدیق امت است آیا ابی بکر لعین نمی گفت اقاله بیعت من نمایید که نیستم من بهتر از شما ؟؟ اگر صدیق امت می بود اول دعوی خلافت نمی کرد و آخر نمی گفت نیستم من بهتر از شما و نفی خیریت از خود نمی کرد و به یقین کسی که صدیق امت باشد بهترین امت خواهد بود و نفی خیریت و بهتری از خود نمی نماید و علمای فریقین متفقند که حضرت امیرالمومنین علیه السلام بر سر منبر می گفت : انا الصدیق الاکبرحاضران گفتند : راست گفتی ، پس مومن الطاق گفت : ای ابی خدره سه ربع دین تو رفت. و آنکه گفتی با مردم در حین مرض و بیماری حضرت رسول صلی الله و علیه و اله نماز خواند این فضیلت صاحب تو انجام نشد بلکه به نقص او نزدیکتر است ، که اگر به امر حضرت رسول صلی الله و علیه و اله بود او را عزل نمی نمود از آن نماز که امر کرده بود و حال آنکه بی اذن حضرت رسول صلی الله و علیه و اله بود و چون پیغمبر واقف شد با وجود صعوبت بیماری بیرون آمد و او را دور کرد تا بعد از وفات آن حضرت طلب خلافت و امامت نکند و مردم بدانند که او نیز قابل این امر نیست و اگر به فرض محال امر نموده بودند که با مردم نماز بخواند این قضیه مانند فرستادنش به مکه برای ابلاغ سوره برائت و عزل آن به امر خدای تعالی بود و این دلیل واضح است که ابوبکر لعین منافق استحقاق خلافت نداشته است و قوم همه تصدیق نمودند بعد از آن گفت : دین تو تمام رفت. اما دلیل قرانمی فرماید : یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین (سوره توبه آیه 119) به درستی که علی علیه السلام موصوف است به این منقبت چنان که خداوند (آیه 177 بقره) می فرماید : و الصابرین فی الباسا و الضرا و حین الباس اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتقون و اجماع امت است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام اولی است به این امر از غیر خود زیرا که هرگز فرار از معرکه جنگ ننموده و حال آنکه ابابکر و عمر و عثمان لعین و سایر منافقان لعنة الله علیه فرار نمودند و اکثر علمای شما اعتراف به فرار ایشان دارند و در کتب خود ذکر کرده اند و حضرت رسول صلی الله و علیه و اله فرمودند : انی تارک فیکم الثقلین ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی کتاب الله و عترتی مثل و امثال این فضایل و کمالات و شرافتمندی بسیار است.و اما دلیل عقل آنکه مردم باید اطاعت عالم کنند،و اجماع امت است که علی علیه السلام اعلم مردمان است و هیچ یک از علمای فریقین انکار این نتوانند نمود پس ابی خدره عالم سنی خجل شده از مجلس برخواست.

مطالعه

مار گزیدگی ابابکر لعین نشانه ای بر غصب خلافت

در کتاب ریاض الایمان آمده : چون صدای پای مشرکان در غار به گوش ابابکر لعین رسید آغاز گریه و زاری از روی مکر نمود شاید که کفار آواز او را شنیده به غار درایند ، و آن حضرت صلی الله و علیه و اله گرفتار و دستگیر گردد.و هر چند حضرت کلام لاتحزن (سوره توبه آیه 40) بر او می خواند به آن منافق بی دین اثر نمی کرد و ترک فریاد و بی قراری نمی نمود تا در آن اثنا ماری (علوی) پای آن ملعون را گزیده از آن درد آن مردود چون مار بر خود پیچید و بر روی خاک می غلطید.حضرت مقدس نبوی آب دهن مبارک خود را بر زخم مار گزیده آن ناپاک افکنده و جع و الم او تسکین یافت ، و آن حضرت صلی الله و علیه و اله به او گفت : هر گاه به نا حق پای نامبارک خود را به جایی که از تو نباشد گذاری این درد عود خواهد کرد و در ایام خلافت ناقص خود آن متقلب رو سیاه هر گاه پای بر منبر می گذاشت آن درد والم عود می نمود.

مطالعه

لیلة المبیت و ترس از خبر چینی ابابکر لعین و بردن او به غار

روایت است : در وقتی که حضرت رسول صلی الله و علیه و اله از کفار قریش از مکه معظمه فرار نمود ابابکر لعین در راه دچار سید ابرار شد ، سید ابرار از اینکه مبادا ابوبکر لعین منافق کفار را از آن واقعه خبر دار سازد او را همراه خود به غار برد ، چنانکه در کتاب برهان از مصنفات سنیان اهل بدعت ذکر شده ، فامر رسول الله علیا علی فراشه و خشی من ابن ابی قحافه ان یدلهم علیه فاخذه معه و مضی الی الغار امر کرد حضرت رسول صلی الله و علیه و اله علی علیه السلام را که به جای او بخوابد و بترسید از پسر ابی قحافه که مبادا نشان دهد آن حضرت را به کفار و خبر کند که محمد به کجا رفته ، همراهش برد.

مطالعه

لیلة المبیت

روایت است : در وقتی که حضرت رسول صلی الله و علیه و اله از کفار قریش از مکه معظمه فرار نمود ابابکر لعین در راه دچار سید ابرار شد ، سید ابرار از اینکه مبادا ابوبکر لعین منافق کفار را از آن واقعه خبر دار سازد او را همراه خود به غار برد ، چنانکه در کتاب برهان از مصنفات سنیان اهل بدعت ذکر شده ، فامر رسول الله علیا علی فراشه و خشی من ابن ابی قحافه ان یدلهم علیه فاخذه معه و مضی الی الغار امر کرد حضرت رسول صلی الله و علیه و اله علی علیه السلام را که به جای او بخوابد و بترسید از پسر ابی قحافه که مبادا نشان دهد آن حضرت را به کفار و خبر کند که محمد به کجا رفته ، همراهش برد.

مطالعه

شکست لشگر اسلام در جنگ حنین بر اثر چشم ناپاک ابابکر لعین

شکست لشگر اسلام در جنگ حنین از رهگذر عین و از شئومت چشم ناپاک ابابکر لعین بود و بین الفریقین مشهور است شکستی که در روز حنین به لشگر اسلام رسید از رهگذر عین و شئونت چشم بد بود، و لیکن به اعتقاد امامیه و بعضی از سنت عمری، عاین یعنی چشم زننده ابابکر لعین بود و بعضی از گمراهان اهل سنت نسبت به یکدیگری میدهند.لشکر حضرت رسول صلی الله علیه و آله بعضی ده هزار مرد بعضی دوازده هزار یا شانزده هزار گفته اند،چون ابابکر لعین آن لشگر را به آن عدت و شکوت دید گفت: لن تغلب الیوم من قلة، یعنی: ما امروز از کمی لشکر دشمن و بسیاری لشکر خود، مغلوب نخواهیم شد.وچون این خبر به سید بشر صلی الله علیه و آله رسید نپسندید، و از نحوست عین شئومت چشم ابابکر لعین چنان چشم زخمی به لشکر اسلام رسید که ایشان به تنگنایی رسیدند و به دفعات میگذشتند و لشکر دشمن با آن که چهار هزار نفر بودند سر راه بر ایشان گرفته جمعیتی چنان را به نحوی متفرق ساختند که با حضرت رسول صلی الله علیه و آله به غیر نه نفر نمانده چنانکه حق تعالی فرمود: و یوم حنین اذ اجبتکم کثرتکم فلم تغن عنکم شیئا و ضاقت علیکم الارض بما رحبت ثم ولیت مدبرین(آیه 25 توبه) یعنی : در حنین که آن وادیی است در میان مکه و طایف و حضرت رسول صلی الله علیه و آله در آنجا با لشکر هوازن و قطیف مقاتله نمود ، به عجب آورد شما را بسیاری لشکر شما پس دفع نکرد از شما کثرت شما چیزی را از صولت دشمن و تنگ شد بر شما زمین وادی با وسعت و فراخی ، پس پشت به دشمن کردید و برگشتید از حرب در حالتی که هزیمت کنندگان بودید ، و حضرت امیر علیه السلام پای ثبات افشرده تا فتح نمود ، و لهذا یکی از فصحا گفته : کان ابوبکر الذی عانهم و علی علیه السلام اعناهم ، یعنی : بود ابابکر آن کس که چشم رسانید به لشکر اسلام گریخته پشت دادند ، و بود علی علیه السلام آن صفدری که بعد از شکست لشکر،اعانت و یاری نمود تا فتح میسر شد.و ابن ابی حدید معتزلی ملعون نیز اعتقادش آن است که عاین ابابکر لعین بوده و در قصیده ای اشاره به آن نموده گفته است.

مطالعه
درباره ما

این سایت تنها سایت رسمی هیئت دیوانگان حسین علیه السلام کاشان می باشد.

ارتباط باما
آدرس

کاشان / چهار راه حمزه سید الشهداء علیه السلام / کوچه مالک اشتر علیه السلام

ایمیل

info.neinava@gmail.com

00:00
00:00