دل چه دارد اگر دلبر ندارد خدایا که مه پیکری در بر ندارد خدامرغ دل در هوایش بال و پر میکِشدهرچه دل میکِشد زان فتنه گر میکِشدحجت بن الحسن مَه زیبای منحجت بن الحسن مَه زیبای من
کمان ابروی من ای سَرو دلجوی منکِی شود پیش تو باشم تو پهلوی مندل سپردم به ناز چشم و ابروی توجان رها کِی شود از دام گیسوی توحجت ابن الحسن مَه زیبای منحجت بن الحسن مَه زیبای من
قاصدی کو که پیغام آورد زان نگارقامتم خَم شد از بارِ غمِ انتظارعاقبت در سر کوی تو رسوا شدمآنقدر عشوه کردی تا که شیدا شدمیا اباصالح المهدی کجایی بیادل ندارد دگر تاب جدایی بیاکی شود برق شمشیرت شود آشکار لافتی جز علی لاسیف و جز ذوالفقارحجت ابن الحسن لیلای زیبای منحجت ابن الحسن لیلای زیبای من