یک شقایق هست در هستی که صادق نام اوست تا خدا خواهد شراب معرفت در جام اوستصادق آل عبا سرچشمۀ علم خدااز خدا علم خدا یک دم کجا باشد جداصادق آل عبا صادق آل عبا وجه ذات کبریا صادق آل عبا صادق آل عبا وجه ذات کبریا
گر خدا را میپرستی بندۀ آن ماه باشسجده کن بر طلعت او عبدِ آلُ الله باشاهل بیت مصطفی وجه خدای قادرندجملگی از غیر ذات کبریایی طاهرندساقیا در ساغر جانم شراب غم بریزدر دل صادق سرشتان بادۀ ماتم بریزصادق آل عبا صادق آل عبا وجه ذات کبریا صادق آل عبا صادق آل عبا وجه ذات کبریا
آسمان امشب سیه پوش از غم آن اختر استنُه فلک گویا عزادار ولی داور استغم ، غم لیلا بود مجنون کجا بی غم بودخلعت مجنون در این غم جامۀ ماتم بودهر چه بر ما میرسد از دست آن دلبر رسدکی ز خاطر میرود تا عمر ما بر سر رسدیک نگاه از چشم آن زییا صنم ما را بس است یک نظر بر ما کند از عالم بالا ، بس استکی شود یک شب من و دل عازم کویش شویم ناظر چشم سیاه و طاق ابرویش شویمصادق آل عبا صادق آل عبا وجه ذات کبریا صادق آل عبا صادق آل عبا وجه ذات کبریا