بزن باده با یاد رخسار ساقی دل مِی پرستان گرفتار ساقیز گُلگشت فردوس با من چه گویی بهشت دل ماست دیدار ساقیاباالفضل اباالفضل اباالفضل اباالفضلاباالفضل اباالفضل اباالفضل اباالفضل
به اطوار زیبا دل و دین ربایدچه رفتار ساقی چه گفتار ساقیشبی گر بیاید به کاشانۀ من شوم تا سحرگه پرستار ساقیاگر عشوۀ آن صنم را ببینی شوی مست و مدهوش رفتار ساقیچو یوسف ببیند رخ دلفریبش شود از دل و جان خریدار ساقیهزاران سلیمان گدای عطایش نشسته سر راه بازار ساقیبه شوق وصالش سگ آستان شو چو راهی نداری به دربار ساقیاباالفضل اباالفضل اباالفضل اباالفضلاباالفضل اباالفضل اباالفضل اباالفضل