ای صنم بگذشت از حد انتظارم کی میآییکِی شود یک شب بیایی در کنارم کی میآییگفته بودی گر بمیری بر سرت پا می گذارم مردم از غم بر سر خاک مزارم کی میآییکِی به من مِی می دهی مِی به من کِی می دهیکِی به من سر می زنی حلقه بر در می زنییا اباصالح مدد ، یا اباصالح مدد
درد هجرت کی گُذارد خواب در چشم من آیدتا نیایی چشم بر هم کی گذارم کی میآییمرغ دل پر می کشد در شوق دیدار نگاهت در هوای کوی عشقت بیقرارم کی میآییتا به کی در حسرت گیسوی پر تاب تو باشمبیش از این من تاب مهجوری ندارم کی میآییای صنم چیزی ندارم تا که در پای تو ریزمغیر چشمی تا به راهت اشک بارم کی میآییمِی به من کِی می دهی کِی به من مِی می دهیکِی به من سر می زنی حلقه بر در می زنییا اباصالح مدد ، یا اباصالح مدد
از فراغت خواب در چشم گوهر بارم نیآیددر غم هجر تو چون ابر بهارم کی میآییگر چه سرمستم ز یاد ساغر چشم خمارتاز فراق نرگس مستت خمارم کی میآییبیش از این عشاق را مگذار در چشم انتظاریچون سر زلفت پریشان روزگارم کی میآیییا اباصالح مدد ، یا اباصالح مدد
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفتدرِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفتخواست تنهائی ما را به رخ ما بکشدتنه ای بر در این خانه تنها زد و رفتمِی به من کِی می دهی کِی به من مِی می دهیکِی به من سر می زنی حلقه بر در می زنییا اباصالح مدد ، یا اباصالح مدد