در حرم ، زادۀ زهرا بخروشآمدش نالۀ عباس به گوشنالۀ عاشقیش شاه شنیداز پی یاری سردار دویدای فروزان مه تابندۀ حقای خدای بشر و بندۀ حقکودکانم به حرم منتظرندحسرت روی عمو را ببرندتو که سقّا و علمدار منیروز بی یاوری هم یارِ منیداده گل ها را طروات اشک توآبروی عالمی در مَشک توای عجب ای ساقی خشکیده لباز تو آموزد ادب درسِ ادبفاش میگویم هنوزم علقمهمست میباشد ز بوی فاطمهواویلا آه و واویلا زمینِ کربلا واویلا آه و واویلا زمینِ کربلاواویلا آه و واویلا زمینِ کربلا واویلا آه و واویلا زمینِ کربلا
آب و از کف نده ای مشک طرفداری کنوقت بی دستیه من گشته مرا یاری کنگر رسد آب به اصغر نمیرد شایدلااقل بهر علی آّب نگه داری کنکودکان تشنه لب و منتظره آبه تواندآرزویم مده بر باد مددکاری کنآبرویم بود این آب به نزد زهراآبرویم تو نریز و آبرو داری کنواویلا آه و واویلا زمینِ کربلا واویلا آه و واویلا زمینِ کربلاواویلا آه و واویلا زمینِ کربلا واویلا آه و واویلا زمینِ کربلا
میزند بر صورت خود خواهریدست بر پهلو گرفته مادریاز کجا می آید این فریاد و آهکیست این مادر درون قتلگاهاز میان قتلگه با زمزمهمیرود زهرا کنارِ علقمهآخر آنجا هم گلی جان داده استدست هایی روی خاک افتاده استگر چه سقّا داده جان در علقمهآب هم شرمنده شد از فاطمهزینت دوش نبی روی زمین جای تو نیستخار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیستخاک عالم به سرم کز اثر تیغ سنانجای یک بوسۀ من بر همه اعضای تو نیستواویلا آه و واویلا زمینِ کربلا واویلا آه و واویلا زمینِ کربلاواویلا آه و واویلا زمینِ کربلا واویلا آه و واویلا زمینِ کربلا