توبه کردم از دو عالم در تمنّای اباالفضل مرغ دل شد صید گیسوی چلیپای اباالفضلچشم ابرو تا بخواهی چشم و ابروی حسین استقدّ و قامت تا قیامت قدّ و بالای اباالفضلکشته عشق حسینم صید گیسوی اباالفضل کشته عشق حسینم صید گیسوی اباالفضل
عالم و آدم اسیر طرّۀ زلف سیاهش ماه گردون عبدِ عشقِ ماه سیمای اباالفضلدر هوای چشم مستش سر به صحرای جنون ده مست شو خود را بزن بر موج دریای اباالفضلکشته عشق حسینم صید گیسوی اباالفضل کشته عشق حسینم صید گیسوی اباالفضل
از تماشای نگاه چشم مست دلفریبان دیده بستم تا ببینم چشم شهلای اباالفضلکی فروشم یک سر مویش به ناز هشت جنّت بر دو عالم کی دهم خاک کف پای اباالفضلگوشۀ چشم سیاهش بُرده گوی دلبری را میبرد از ذات حق دل ، روی زیبای اباالفضلصبح و شب در کشور دل میکِشند و میکُشندم تاب گیسوی حسین و قدّ رعنای اباالفضلکشته عشق حسینم صید گیسوی اباالفضل کشته عشق حسینم صید گیسوی اباالفضل