باز محرم شد دل پر از غم شد کوچه و بازار بَرزن رنگ ماتم شدخون دل جوشید غم سیه پوشید خُرّمی رفت از میان خنده درهم شدشادمانی رفت ، کامرانی رفت روزگار نوحۀ حوا و آدم شدیا اهل العام قتل الحسین بکربلا عطشانا ، عطشانا ، عطشانا ، عطشانایا اهل العام قتل الحسین بکربلا عطشانا ، عطشانا ، عطشانا ، عطشانا
هر که گریه نکرد ، هر که ناله نزد روزگارش چون کلاف تیره درهم شدماه ماه عزاست ، کِی خنده رواست غصه و ماتم پیاپی غم دمادم شدقتلگاه حسین سوز و آه حسین قامت هفت آسمان از این بلا خَم شدیا اهل العام قتل الحسین بکربلا عطشانا ، عطشانا ، عطشانا ، عطشانایا اهل العام قتل الحسین بکربلا عطشانا ، عطشانا ، عطشانا ، عطشانا
غم غم عباس ، ماتم عباس زین مصیبت رخنه در ارکان عالم شدقاسم و اکبر با تن صد چاک آفتاب کربلا بر زخم مرحم شدروی دست پدر غنچه شد پر پر خون به جای آب در کام اصغر شدیا اهل العام قتل الحسین بکربلا عطشانا ، عطشانا ، عطشانا ، عطشانایا اهل العام قتل الحسین بکربلا عطشانا ، عطشانا ، عطشانا ، عطشانا