پیله ور
ایام فاطمیه اول
گفتم ای زیبا گرفتار توام،گفتا که باشگفتمش مشتاق دیدار توام، گفتا که باشگفت با درد فراق من چه سازی؟ گفتمش شب به شب تا صبح و بیدار توام،گفتا که باشگفت در بازار حُسن من چه آورده ای بگو؟گفتمش که با جان خریدار توام،گفتا که باشیا ابن الحسن یا ابن الحسن
گفت با جان چیز دیگر نیست با تو؟ گفتمش من فقیر کوی بازار توام،گفتا که باشگفت کار تو چه باشد صبح و شب دنبال من؟گفتمش دانی که بیکار توام،گفتا که باشبا چه جرات دم ز عشق طلعت من؟ گفتمشخاربی مقدار گلزار توام، گفتا که باشگفتمش شاه و گدا را نیست با هم نسبتیخادم ناچیز دربار توام،گفتا که باشگفت بیش از قدر خود داری تمنّا،گفتمش عذرخواهم کِی به مقدار توام، گفتا که باشگفتمش شأن و شکوه و عزتت پیوسته باد خارِ خار پای دیوار توام، گفتا که باشگفت از درگاه ما هر چیز خواهی کن طلبگفتمش رحمی که بیمار توام، گفتا که باشیا ابن الحسن یا ابن الحسن