حمید علیمی
اربعین امیرالمومنین علیه السلام
چه می شود ای صنم بیایی شبی به خوابم به دست خود ساغری دهی از شراب نابمسرم خُمار کرشمه ی پیر مِی فروش است مرا نه تاب و قرار و نه صبر و عقل و هوش استعمر من سر اومد ، یار من نیومدیار من نیومد ، عمر من سر اومد
مرا چه کاری به وسعت جنّت نعیم است که هر کجا جز کنار ساقی بُوَد جحیم استچه می شود من سگِ در خانه ی تو باشم خراب و مدهوش کُنج میخانه ی تو باشمعمر من سر اومد ، یار من نیومدیار من نیومد ، عمر من سر اومد
بیا ز درد و فراق تو روز و شب ندارم به جز حدیث لبِ تو حرفی به لب ندارمنه قاصدی آمد از تو ، تا گویدم کجایی نه یک سحر آمدی به خوابم ، کِی میاییقسم به لیلی که چشم مجنون ندیده لیلی شنیده لیلی ، شنیده لیلی ، شنیده لیلیچه خوش بُوَد یک سحر به بالین من بیاید نشسته ام منتظر که شیرین من بیاییدعمر من سر اومد ، یار من نیومدیار من نیومد ، عمر من سر اومد
ز دیدن این و آن شدم خسته رُخ عیان کن دل مرا فارغ از تماشای دیگران کناگر که روی تو را نبینم ، چه دیده باشم اگر ز تو نشنوم ، چه چیزی شنیده باشم