پیله ور
محرم الحرام
ای ماه بر نیزه برادرزخمی سرنیزه برادراز جسم تو کم می کنند
چه کرده اند با پیکر توکنار تنِ بی سر توصحبت دِرهم میکنند
وقته حُجومه، لقمه حرومهمُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرامپیرهن رو بُردن، جوشن رو بردنچیزی از پیکر تو نموند برام
بین دست یکی خنجر بودیکی دنبال انگشتر بودتو که رفتی، مسیح زینبهمه جا صحبت مَعجَر بود
تشنه ی کربلا حسینمکشته ی کینه ها حسینمسرت به نیزه می بَرند
یک عدّه با نیرگ و تردیدبا خنجر،با نیزه با شمشیربا هرچه دارند، میزنند
دیگه بریدم،خودم می دیدمپیرمردا با عصا می زدنتچه با شتاب،بستن طنابرد شدند با مرکب از رو بدنت
مثل گرگ ها دورت می گردندبی حیا و یه مشت نامردندیکجا بغض غدیر خم رورو سر تو تلافی کردند
کجا دنبال تو بگردمبین صحرا تو رو گم کردمکجایی ای برادرم
کاش تو برادرم نباشیجسمت شد ازهم متلاشیای قطعه قطعه پیکرم
تن پر تیره، زینب بمیرهجا براش میونه مقتل تنگ بودجای نوازش،به جای بالشبمیرم زیر سر تو سنگ بود
من سپردم تو رو ای جانابه وحوش و به ریگ صحراتو سپردی به شمر و خولیحالا موندم با نامحرم ها