حجت سقایی
محرم الحرام
در کوی بنی هاشم شیدای اباالفضلم سرمست می عشقم رسوای اباالفضلممن دربه در عشقم بی پا و سر عشقم من بی سر و پای سر تا پای اباالفضلممن تشنه لب جام سقای وفادارمبیمار گلِ خشکِ لب های اباالفضلممدهوش اباالفضلم هوشیار نخواهم شد از خواب خوش عشقش بیدار نخواهم شد آقام ابوفاضل آقام ابوفاضلآقام ابوفاضل آقام ابوفاضل
دنیای من عباس و عقبای من عباس است دیوانۀ رخسار زیبای اباالفضلمدل زخمی ابرویش سر گشتۀ گیسویش غارت شدۀ چشم شهلای اباالفضلمبر قامت طوبای جنّت نسپارم دل چون سایه پی قد رعنای اباالفضلممدهوش اباالفضلم هوشیار نخواهم شد از خواب خوش عشقش بیدار نخواهم شد آقام ابوفاضل آقام ابوفاضلآقام ابوفاضل آقام ابوفاضل
در باغ گل رویش در سایه ی ابرویش مدهوش و سرمست از مینای اباالفضلماوراق وجود من پرگشته ز نام او املای اباالفضل و انشای اباالفضلمهم نوکر امروز و درماندۀ آن شاهم هم چاکر دربار فردای اباالفضلممن یک سگ سرمستم تا بودم و تا هستم در گلۀ سگ های رسوای اباالفضلممد هوش اباالفضلم هوشیار نخواهم شد از خواب خوش عشقش بیدار نخواهم شد آقام ابوفاضل آقام ابوفاضلآقام ابوفاضل آقام ابوفاضل