محمد نادری
مشهد الرضا
عالم و آدم گرفتار رخ زیبای تو یوسف مصری اسیر نرگس شهلای تودل که مأوای تو باشد کِی به جنّت بنگردقامت طوبی گیاهِ جنّت المأوای توگوشه ی چشم تو موری را سلیمان می کندچشم ما بر لطف امروز تو و فردای توزلف اگر بر رو بریزی روز هستی شب شودعاقبت دل شد اسیر زلف ناپیدای توگر شب و روزم تبه شد ، نامه ی من پر گنه شدجرم عالم را بشوید جوهر امضای توهشت جنّت بی تماشای نگاهت دوزخ استباج از فردوس گیرد گلشن سیمای توهر دو عالم سر خوش از پیمانه ی عشق تو اندعارفان دیوانه ی تو ، عاشقان رسوای تورشته ی امر دو عالم بسته بر زلف کجتکِی قیامت می رسد بر قامت رعنای توبی کران در بی کران گسترده خوان نعمتتوسعت بی حدّ دریای تو و صحرای تویا علی موسی الرضا ، یا علی موسی الرضا