سفر کرده ام تا خدا را ببینم بهشت رُخ کبریا را ببینممگر هست جایی که آنجا نباشی تو را بنگرم هر کجا را ببینمحسین ، حسین ، حسین ، حسینحسین ، حسین ، حسین ، حسین
ز شهر فنا دل بریدم که یک دم دلارام ملک بقا را ببینمدمی بی حیایی نکردم که روزی رفیقان بزم حیا را ببینمهمه جای تو دل بَرَد مانده ام من کجا را نبینم ، کجا را ببینمبسی کنج میخانه مخمور ماندم که تا ساقی اولیا را ببینمز جام قضا و قدر سر کشیدم بلا را که تا کربلا را ببینمز سر بگذرم تا که در جنت العشق رُخ کشتۀ سر جدا را ببینمحسین ، حسین ، حسین ، حسینحسین ، حسین ، حسین ، حسین
خدا داند از عشق عباس مُردم که شاید خدایِ وفا را ببینمشبی با دل خسته در خواب رفتم که تا خواب آن دلربا را ببینمحسین ، حسین ، حسین ، حسینحسین ، حسین ، حسین ، حسین