ماه رویان دو عالم بنده اشمی برد دل از حسین با خنده اشاز رخش پیدا جمال کبریادست های کوچکش مشکل گشاکودکی نه ، باب حاجات همهدختری نه ، یک مدینه فاطمهدر مدینه صورتی چون یاس داشتجا به روی شانه ی عباس داشتیا حسین و یا حسین و یا حسین
در فراق باغ هر شب سوخته الله الله مثل زینب سوختهشامیان سنگدل سنگش زدندبر دل از زخم زبان چنگش زدندخفت یک شب گوشه ی شام خراببلکه ماه خویش را بیند به خوابپای تا سر ، طالب دیدار بوددیده اش خواب و دلش بیدار بوددید خوابش بخت بیدار آمدهگوشه ی ویرانه دلدار آمدهبر روی خونین بابا رو گذاشتلب به لب های کبود او گذاشتمن چهل منزل صدایت کرده اممن به نوک نی دعایت کرده امبابا حسین ، بابا حسین