ای مدینه یاد داری پیش از اینیک مدینه بود یک ام البنیندر تعجب مردم یثرب تماماز من و از این همه قدر و مقامبذر حسرت را به دل می کاشتنحسرت یک روز من را داشتنلحضه های منجلی یادش به خیرازدواجم با علی یادش به خیرتا شدم در خانه ی زهرا کنیزبین ذرّات جهان گشتم عزیزتا که خالق شوق و شورم را بدیدعشق زهرایی من را خوش خریدبر گلستان دل من یاس دادلایقم کرد و مرا عباس دادای علمدار، علمدار اباالفضل