با مدد از حضرت عبّاس می گویم سخن تا که جانَت از سر مستی برقصد در بدناز میِ میخانۀ عبّاس سر مستت کنم تا که گردی نیست باز از نیستی هستت کنمتا که دل بر نرگس سر مست و شهلایش دهی مست گردی جان به عشق قدّ و بالایش دهییا اباالفضلِ علی ، یااباالفضلِ علییا اباالفضلِ علی ، یااباالفضلِ علی
قامت رعنای عبّاسِ علی قد خداستحُسنِ آن زیبا قمر مثل خدا بی منتهاستای دل غافل لبی تر کن زجامِ حضرتشتا نقاب ناز بگشاید زِ ماهِ طلعتشطلعت عبّاس عقل عارفان را خواب کرد نرگس مستش دل صاحبدلان را آب کردیا اباالفضلِ علی ، یااباالفضلِ علییا اباالفضلِ علی ، یااباالفضلِ علی
در دو عالم واجب التّعظیم باشد نام اوانبیا و اولیا گردیده صید دام اوحُسن یوسف از جمال او گدایی می کند هر که دل بر وی نبازد بی وفایی می کندچون خدا گیسوی عبّاس علی را شانه کرد عاشقان را در هوای زلف او دیوانه کردگر مه امُّ البنین از ناز طنّازی کند ماه از چرخش فرو ماند قمر بازی کنددل گرفتار ره میخانۀ عبّاس شد رفت و رفت و رفت تا دیوانۀ عبّاس شدیا اباالفضلِ علی ، یااباالفضلِ علییا اباالفضلِ علی ، یااباالفضلِ علی
امر محشر عرصه ای که کس نپرسد حال کسبسته بر یک گوشۀ چشم اباالفضل است و بسدیده گر یک بار بیند قامت آن مهجبین در قیامت کی نظر بازد به فردوس برینبا خلیلی گفت رازی ، حیدر ربِّ جلیلنوکر عبّاس من افضل بود از جبرئیلآن خداوندی که امر هر دو عالم را نگاشت یک امیرالمؤمنین دارد که یک عبّاس داشتخشت جسم ما ز آب و خاک بی عقلی زدند بر دل ما مُهر سگهای اباالفضلی زدندآنقدر مست از می جام قمر خواهی شدم دل گمان دارد که من عبّاس اللّهی شدمیا اباالفضلِ علی ، یااباالفضلِ علییا اباالفضلِ علی ، یااباالفضلِ علی