نشسته ام به هوایی که یار باز آیدخزان گذر کند و نو بهار باز آیددوباره بلبلِ عاشق ترانه خوان گرددچمن گُل آورد و گلعذار باز آیددلِ شکسته ی من از فراق ناله مکنکه روزگارِ وصال نگار باز آیددر انتظار توام ، بیا که یار توام
چه جای غصّه که پایان قصّه شیرین استغبارِ غم برود غمگسار باز آیدسحر به خواب من آمد که یار در راه استسفر سر آید و آن شهریار باز آیددر انتظار توام ، بیا که یار توام
چه غم که چشم تو از اشک چشمه ی خون شدکه سرو ما به لبِ چشمه سار باز آیداگر که عمر بُوَد یار می رسد ای دلقرار جان و دل بیقرار باز آیددر انتظار توام ، بیا که یار توام