به درمیخانه عمری زدم ازجان زانوکه شوم مست ازشراب لب یاردلجوهمه روزم شام تار است چونگارجانمببرد دست خودش را به میان گیسوساقی میخانه افکند نقاب از رویشفارغ ازحرف مخالف ذکر من شده یا هوبه خدا به نبی به علی سوگند که نباشد جزاوهوَحی هوَحق هوَهومولا لیس الا هویا من لیس الا هو هویاعلی مولا
خم ابروی علی شد قبله آئینممن خدا را بین چشم مرتضی میبینمکفروحقش راندانم علی اللهیمکعبه ام کوی علی وحب حیدردینمحدحیدربی حدودی جلوه ذات اللهبا خدا بنشسته ام تا با علی بنشینمبه خدا به نبی به علی سوگند که نباشد جزاوهوَحی هوَحق هوَهومولا لیس الا هویا من لیس الا هو هویاعلی مولا
دل بریدم از دو عالم من و عشق مولاچو خداند عالم علی باشد یکتاگر خدا خواهی ببینی به رخ او رو کنکه خداوند ازجمال مرتضی شد پیداواجب ممکن نماوممکن واجب بودباثبوتش مرتضی بود بعد هر لا،الابه خدا به نبی به علی سوگند که نباشد جزاوهوَحی هوَحق هوَهومولا لیس الا هویا من لیس الا هو هویاعلی مولا