ای گدای درگه احسان تو جود و کرمز آسمان بَزل تو باریده اختر چون درمعاشق روی تو را در دل هزاران مهر نورسائل کوی تو را صد آسمان جاه و حَشمهم سماء مرهون لطف بی زوالت ، هم زمینهم عرب مدیون جود بی مثالت ، هم عَجمهم جواد إبن جواد إبن جوادی وقت جودهم کریم إبن کریم إبن کریمی در کَرمدر سنین کودکی از سوی حق بودی امامهم چنان عیسی که در گهواره زد از وحی دمگرچه سر تا پای جرمم تا مرا یاری چه باکگرچه پا تا سر گناهم تا تو را دارم چه غمسر زمین مکّه را بر کاظمینت إلتجاچار ارکان حرم را ، چار دیوارت حرمآن که در راه تو از جان و تن خود نگذردهم به جان کرده جفا و هم به تن کرده ستمتو همان جان وجودی ، ما همان جسم ضعیفما همان تاریکیِ محض و تو خورشید قِدمجود تو جود خدا و لطف تو لطف خدایا جوادُ الاولیا ، ای مظهرَ الله أتَمّنار با تو می شود رَشک گلستان خلیلخُلد بی تو خانه ی درد و غم و رنج و ألمبا تولّای تو ام دیگر به این و آن چه کارآن که را باشد صمد کاری نباشد با صنممی فروشم تا صف محشر به آب خضر نازگر رسد بر کام جانم از یَم تو جود تو نمیا جواد ، إبنُ الرضا