حمید علیمی
شهادت حضرت خدیجه علیها سلام
امشب به هوای رخ ساقی تا در میخانه میروم تا درِ باغ نازِ نگاهش با دلِ دیوانه میروماز خانۀ لیلی آمدم ، در فراق لیلی چه می کشم دوباره از شوق چشم مستش ، تا درِ آن خانه می رومآمدم و آمدم چه آمد بر سر من تا که آمدمبودم و یک آشنا ندیدم ، از همه بیگانه می رومتا در میخانه میروم ، با دل دیوانه میرومتا در میخانه میروم ، با دل دیوانه میروم
آمدم و آمدم ز پیش آن بتِ افسونگر آمدممی روم و می روم به شوق مهوش فتّانه می روماگر که من آمدم به مسجد ، به خاطر ساقی آمدم اگر که رفتم ز دست شیخ و زاهد فرزانه می روماگر ز مسجد به سوی میخانه رفته ام عیب من مکنبه عشق ساقی ، شراب باقی ، سراغ پیمانه می رومسُبحه و سجاده ، صف پس صف ، خداپرستی ندیده اممرا ملامت روا نباشد ، اگر به بُتخانه می رومبر سر سجاده سُبحه بر کف ، حدیث ساقی نمی شوداگر به مسجد روم ، به ساقی قسم که مستانه می رومخانه که لیلی در آن نباشد برای مجنون جهنّم است از قفس تنگ هر دو عالم به باغ جانانه میروماگر که پوشیده ام عبا تا نهان بود کوزۀ شرابببین که در حلقۀ مشایخ چگونه رِندانه می رومتا در میخانه میروم ، با دل دیوانه میرومتا در میخانه میروم ، با دل دیوانه میروم
به عشق گسیوی گلعذارم چو بلبلی نغمه خوان شدم به شوق شمع فروغ رویش مثال پروانه میرومبیا به مسجد که خلوت محرمانِ حق با خدا بوداگر که رفتم ز جور ظاهر نمای بیگانه میرومبه عشق گیسوی گلعذارم ، چو بلبلی نغمه خوان شدمبه شوق شمع فروغ رویش مثال پروانه می روماگر مرا دیده ای به مسجد به عشق یک سجده آمدماگر که رفتم ز بیم دام سُبحۀ صد دانه میرومتا در میخانه میروم با دل دیوانه میرومتا در میخانه میروم با دل دیوانه میروم