پیله ور
محرم الحرام
ای ساربان آهسته ران غم دارم از دشت بلاهرجا که میخاهی برو اما نرو در کربلاگل های باغ هاشمی مه طلعتان فاطمیبگذار باشد جانشان چندی ز محنت ها رهاآه از غم کرب و بلا ، وای از غم دشت بلا
ای ساربان آهسته تر تا بنگرم شمس و قمرزلف چلیپای حسین ابروی ماه با وفااکبر قیامت قامت و قاسم قمر طلعت بوداکبر دلارام حسین قاسم بهشت مجتبیلیلای جمع کاروان رخسار ماه اصغر استگاهی به دامان ربابگاهی در آغوش خداآه از غم کرب و بلا ، وای از غم دشت بلا
یک کاروان عشق و وفا یک کاروان مهر و صفاسر تا به پا نور خدا شد سوی دشت نینواهریک اسیر زلف همشاد از هم و فارغ ز غمسر مست از جام قدر فریاد از دست قضاسقا کنار نهر آباز تشنگی شد کامیابلبریز شد مشک از عطشخون ریزد از پیمان هاآه از غم کرب و بلا ، وای از غم دشت بلا
اکبر فتاده روی خاک قاسم تنش شد چاک چاکدست علمدار شهکرب و بلا از تن جداوحشت فرو ریزد ز شبمعصومه ای در تاب و تبدُردانۀ سلطان کجا و گوشۀ ویرانه هاپرپرشد اصغر روی دست ای وای من ساغر شکستشد کشته آن شیدای مست در عشق شاه کربلازینب کنار قتلگه در خون شناور جسم شههمراه عباس و حسین شاه وفا ماه وفاآه از غم کرب و بلا ، وای از غم دشت بلا
بانوی غم تنها شده همسایۀ غم ها شدهیارب چه آمد بر سر زینب میان کشته هاای ساربان آهسته ران جانان زینب میرودبرآسمان دود از دل سوزان زینب میرودآه از غم کرب و بلا ، وای از غم دشت بلا