پیله ور
محرم الحرام
خوش اومدی بابای خوب و مهربوندیگه نرو سفر بابا پیشم بمونببین که دلتنگی ازم برده توونسخته نباشی ازم جداشیببین شبیه ابر بارون میبارم سر تو رو به روی زانوم میذارمالهی زود صبح بشه تا که من برمبه دخترای شام بگم بابا دارمز بس سختی کشیدم زخم زبون شنیدمهر شب تو این خرابه خواب تو رو می دیدمبابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسینبابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین
ببخش اگه انقده نامرتبم تکرار میشه حرفای من روی لبمدلیلش و میدونه عمّه زینبم سیلی که خوردم لکنت آوردممیخوام برا تو هم بگم از دلِ خوناز یه شب تلخ و نفس گیر بابا جونجا موندم از قافله و خوردم کتک یه جوری که حالا شده قدم کمونموهام همش سفیده رقیه ناامیدهسیلی و تازیانه اَمونَم و بریدهبابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسینبابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین
تونمی خوای یکم باهام حرف بزنی چرا فقط به صورتم زل میزنیخودت میدونی که بابا جون منیرنگم پریده قدم خمیدهدلم میخواد صدام کنی ای دلبرم خودت ببندی رو موهام گل سرمچادر نمازم و بابا سرم کنی بگی چقدر شدی شبیه مادرمچه روزای خوبی بود تموم شدن چه قد زود هیچ جا برا رقیه مثل مدینه نبودبابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسینبابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین