حبیب پالیزان
ایام فاطمیه دوم
لعنت بر آنکه حب علی را فروختهرحمت بر آنکه در ره این عشق سوختهلعنت به منکران غـدیر و ولای اولِه می شوند روز جـزا زیر پای اوما افتخارمان به غلامیِ حیدر استاین هدیه ای ز حضرت زهرایِ اطهر استبا منکران شیر خدا نیست کارمانبا دشمنان آل عبا نیست کارمانما کارمان گدایی زهرا و حیدر استاین کار از عبادت هر لحظه برتر است++
آینه با آینه شد رو به رویخوش بود آیینهها را گفت و گویگرچه پنهان بود راز سینه هاهیچ پنهان نیست از آیینه هامنعکس در آینه، تصویر شدبینهایت، درد ها تکثیر شدبسته لب، از شرح سوز و سازهاچشم ها گفتند بر هم راز هارازها گفتند با هم با نگاههر دو آیینه، مکدّر شد ز آهگفت ای آیینه ی بشکستهامجز تو، در بر روی عالم بستهامای بهشت آرزوهای علیای دو چشمت دین و دنیای علیای طهارت خانه زاد دامنتای کرامت خوشه چین مَقدمتشام غم را پرتو امید منکوکب من، ماه من، خورشید منتا تو هستی قبله ی کاشانهامکعبه می گردد به گِرد خانهامگو به آن، کز تیغ من در واهمهستذوالفقارم جوهرش از فاطمهستخانه ی ما گرچه از خِشت است و گِلخشت روی خشت نَه، دل روی دلآستانش، آسمانِ آسمانسقف، بالاتر ز بام کهکشانپایه ی دیوار آن، بر طاق عرشوز پَرِ خود عرشیان آورده فرشناودان ریزش، بِه از ماءِ مَعینبوریایش، گیسوانِ حور عینحیف شد این خانه را آتش زدندبا کبوتر لانه را آتش زدنددود می رفت از زمين تا آسمانحمله ور سيصد مهاجم بی امانباغ در آتش و گل پرپر و بشکسته نهالباغبان مهر به لب داشت تماشا می کرد