کی شود دلبر آید از وفا در بَرَمعشق مهدی چه آورد ای خدا بر سرمدل سپردم به تو ای گلعذارم بیامُردَم از هجر تو ای غمگسارم بیاتا به کی ساغر از مستان نهان میکنیاز غم چشم مست تو خمارم بیادرد بی صاحبی آخر مرا میکشدای بت لاله رخ ای لاله زارم بیادل بریدم ز هستی تا تو را بنگرمجان به لب آمده زیبا نگارم بیادر سر کوی تو تنهای تنها شدمهر که بود آشنا رفت از کنارم بیاکمان ابروی من ای سرو دلجوی من ناز کم کن گل باغ و بهارم بیاعمرم از هجر دیدارت به آخر رسیدبر سر راه تو چشم انتظارم بیادر شب تار گیسوی کجت گم شدمدر هوای دو چشمت بی قرارم بیادر دو عالم خدایی میکند نام توای خدای من ای پروردگارم بیایا بکش صید خود را یا بده دانه ایخال دلجوی تو کرده شکارم بیاگر چه ما را به چیزی نشمریروز و شب را به عشقت میشمارم بیایا حسین یاحسین گفتن و مردن خوش استدل خود را به دست او سپردن خوش است