تا کاروان از کربلا اومد سوی مدینهبا کاروان عوض شدش رنگ و بوی مدینهبیاین بیرون جماعت نور دو عین رو کشتنبشیر میخونه باغم بیاین حسین رو کشتنواویلتا واویلا ، واویلتا واویلا
نگفت اباالفضلم کجاست نور دو عین من کومیگفت فقط ام البنین بگید حسین من کوزینب بیا دوتایی روضه براش بخونیمبرا مصیبت هاش و غریبی هاش بخونیمواویلتا واویلا ، واویلتا واویلا
زینب بیا بخون برام از دست های ابوالفضلمن شنیدم که لخته خون بود چشم های ابوالفضلیک مشک پاره دادی یادگار علمداریک پرچم شکسته کرده من رو گرفتارواویلتا واویلا ، واویلتا واویلا
من شنیدم که دور او نیزه دار ها نشستنمن شنیدم با ضربه ای سر اون رو شکستنباور نمی کنم که خورده زمین با صورتباور نمی کنم که بیاد سرش مصیبتواویلتا واویلا ، واویلتا واویلا
زینب دیگه روم نمیشه تا ببینم رباب روشرمنده ام که نرسوند به خیمه قطره آب رواصغر لبش کبوده هی نفسش میگیرهگفتن همه عمو جون اصغر داره میمیرهواویلتا واویلا ، واویلتا واویلا