خوش است و دشت بهاران ، نگار اگر باشدخوش است و گل ، صنم گلعذار اگر باشدامان ز درد فراق ، فغان ز درد فراق
خوش است و میکده ، ساقی اگر کرشمه کندخوش است و باده ، بتِ میگسار اگر باشدفراق بگذرد و روزگار وصل آیدقرار و حوصله ی انتظار اگر باشدامان ز درد فراق ، فغان ز درد فراق
کنار چشمه و گل گشتِ لاله زار خوش استنگار لاله رُخی در کنار اگر باشدوصال خنده ی آن دلستان چه شیرین استفراق تلخ و غمِ شام تار اگر باشدخمار از نگهِ چشمِ او شود سرمستعلی الخصوص دو چشمش خمار اگر باشدبه چشمِ من گل آفاق بی تو چون خار استگل است و در نظرم با تو خار اگر باشدامان ز درد فراق ، فغان ز درد فراق
کمی که از تو بُوَد در شماره کِی آیدکه بی تو هیچ بُوَد چو بی شمار اگر باشدخزان کنار تو خوشتر ز نوبهار بُوَدکه بی رخ تو نخواهم بهار اگر باشدبه ناز گلشن فردوس کِی نظر بازم گذار من به سر کوی یار اگر باشدامان ز درد فراق ، فغان ز درد فراق