دختر فرخنده ی مولای دینم زینب استشافع دنیا و روز واپسینم زینب استصبر ایّوب از کجا بر صبر زینب می رسد بر غمش گر دل دهی جان تو بر لب می رسدصبر زینب در کنار قتله گاهِ شاه دین کِی بُوَد صبرش جدا از صبر ربُّ العالَمینقصّه ی عباس و زینب ، قصّه ای بس خواندنی استمهر خواهر با برادر ، داستانی ماندنی استپیش چشم خواهری نالان ، برادر کشته شدپیکر سلطان دین با خاک و خون آغشته شدبر سر زینب چه آمد از بلای کربلا دست ماه از تن جدا و رأس شه بر نیزه هامن سگ درگاهِ عزّ و کبریای زینبم تا ابد مدحتگر صبر و وفای زینبمکربلا میدان عشق یک دل و دلبر بُوَدقصّه ی دیدار بلبل با گل پرپر بُوَدنعمت دنیا و عقبا از عطای زینب استشاه هستی می شود ، هرکس گدای زینب استمهر زینب غیر مهر حیدر کرّار نیست شأن زینب کم ز شأن سیّد ابرار نیستمن غلام زینبم ، عبد نام زینبم