گفتمش یک حرف از مویت بگو گفتا مگوگفتم از ناز گل رویت بگو گفتا مگوگفتم از لعل لبت حرفی بزن گفتا نپرسگفتمش از چشم و ابرویت بگو گفتا مگوگفتمش خواهم تماشایت کنم گفتا نخواهاز بهشت قد دلجویت بگو گفتا مگویا اباصالح مدد یا اباصالح مددیا اباصالح مدد یا اباصالح مدد
مردم از ناکامی ای زیبا صنم لب باز کناز در باغ و لب جویت بگو گفتا مگواز نگاه دل فریبت کی توان آسوده بوداز فریب چشم جادویت بگو گفتا مگوگفتمش بی تاب شد دل ، گفت بی تابی مکنگفتم از تاب دو گیسویت بگو گفتا مگویا اباصالح مدد یا اباصالح مددیا اباصالح مدد یا اباصالح مدد
گفتمش حاجت نباشد بر گل باغ بهشتاز نسیم زلف خوش بویت بگو گفتا مگوگفتمش خواهم بیایم یک سحر در خانه اتپس نشانی از سر کویت بگو گفتا مگوگومگو با نازنینان کار مجنون است و بسگفتمش پس آخر از خویت بگو گفتا مگوگفت اگر گویم نگو یعنی بگو پس گفتمشبا دل من از گل رویت بگو گفتا مگویا اباصالح مدد یا اباصالح مددیا اباصالح مدد یا اباصالح مدد