دل میبرد رخسار ما خواهی بیا خواهی برومستت کند دیدار ما خواهی بیا خواهی برواین چشم و این ابروی من خواهی ببین خواهی نبیناین طرّۀ طرّار ما خواهی بیا خواهی بروزلف منو ابروی من این میکِشد آن میکُشداین کسب من آن کار ما خواهی بیا خواهی بروسرو قد و چشم سیاه زلف کج و روی چو ماهاین ما و این بازار ما خواهی بیا خواهی بروباشد لبالب جام ما خواهی بنوش خواهی ننوشمِی میدهد خَمّار ما خواهی بیا خواهی بروبس لاله دارد راغ من پر میوه باشد باغ من خُرم بُود گلزار ما خواهی بیا خواهی بروقومی که ره پیموده اند از رنج ره آسوده انددر سایۀ دیوار ما خواهی بیا خواهی بروشاه دو عالم حیدر است سلطان مُلک محشر استعالی بُود دربار ما خواهی بیا خواهی بروروی سیه داری مرو کوه گنه داری بیامیبخشدت کرّار ما خواهی بیا خواهی برواینجا گدا سلطان شود با ساغری سلمان شودپس ای گدای بی نوا خواهی بیا خواهی برودل میبرد رخسار ما خواهی بیا خواهی برومستت کند دیدار ما خواهی بیا خواهی برو