تیری کشید حرمله آخر حیا نکرداز آن نگاه مضطر خواهر حیا نکرداز ناله های خسته ی مادر حیا نکرداز نازکی حنجر اصغر حیا نکردآتش زده است سینه ی ما را سه شعبه اتاز پا فتاد فاطمه هم با سه شعبه اتیا ضرب تیغ کُشت مرا ، یا سه شعبه اتباز است ، باز چشم علی تا سه شعبه اتدارم من از تمامی این کوفیان گِلهصبرم تمام گشته و سر رفت حوصلهدر بین عرشیانِ خدا گشت ولولهتا تیر را درون کمان کرد حرملهجوشانده ای چرا به شرارت گلاب رادادی به قلب اهل حرم اضطراب راکم کن برای کشتن او این شتاب رابیچاره کرد تیر تو آخر رباب راچشمی سفید بود و گلویی سفید تریارب قسم به عرش عدویی سفید ترپر کن پیاله را به سبویی سفید ترموی رباب گشته چه مویی سفید تر