امشب از عشق علی میخانه را سَر میکِشمنعرۀ مستانه در هجران حیدر میکِشمنُه فلک گر مِی شود بهر گلوی من کم استشب شب هجر است و ساغر پر ز اشک و ماتم استساقی میخانۀ مستان بی پروا علیهر دو عالم لا بُود مقصودِ از الا علیطرّۀ گیسوی ساقی عُرْوَةِ الْوُثْقَىِ مننرگس عاشق کُش او جنت المأوای منتیغ ابروی کجش جلاد رب العالمینریخت خون ناکثین و مارقین و قاسطینعشق حیدر دین من ، مذهب و آیین منعشق حیدر دین من ، مذهب و آیین من
سجدۀ مستانه بر ابروی حیدر میکنم خندۀ مستانه بر ابلیس کافر میکنمصبح و شب با اسم حیدر عشق و مستی میکنمساغر مِی میزنم ساقی پرستی میکنمعشق حیدر دین من ، مذهب و آیین منعشق حیدر دین من ، مذهب و آیین من
از دو عالم پَر کشیدم در هوای روی او مرغ جانم گشته صید طرّۀ گیسوی اوساقیا دیوانه تر کن این دل دیوانه راتا شبی در بَر کِشم آن دلبر جانانه راعشق ساقی گر چه بنیاد مرا بر باد دادغم نباشد خانۀ وی تا ابد آباد بادعشق حیدر دین من ، مذهب و آیین منعشق حیدر دین من ، مذهب و آیین من